تبریک اسفندگان / دیگ بخار!

سلام به همه دوستان

امروز روز سپندارمذگان است، روز عشق، زمین و زن. در ایران باستان علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول “روز اهورا مزدا”، روز دوم، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است و … و روز پنجم “سپندار مذ” بوده است.
واژه ی فارسی «اسفند» یا «سپندارمذ»، از واژه ی پهلوی «سپندارمد» و اوستایی «سپَ نتَ ه آرمَ ئیتی»، برگرفته شده است.
پنجمین روز اسفند (اسفند روز در ماه اسفند) در گاهشمار (تقویم) ایرانی، “اسفندگان” (=اسپندار مذگان / اسفندارمذگان / اسفندارگان / سپندارگان / اسپندگان / اسفندگان) جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.
در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، “مهرگان” لقب می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند.
به علت اهمیت زمین و زن، روز پنجم هر ماه موسوم است به اسفندارمذ، آخرین ماه سال نیز به همین نام است که از ویژگی باروری و زایندگی زمین سرچشمه گرفته است. ایرانیان روز اسفندارمذ از ماه اسفند را جشنی به نام اسفندگان می گرفتند. یا به قولی جشن زن می گرفتند. و این است که ابوریحان بیرونی در هزار سال پیش در این باره می گوید: … [متن کامل]

***

بیش از دو هفته شهرستان بودم؛ هر چند از طریق رسانه های کفار یه چیزهایی شنیده بودم ولی کامل خبر ۲۵ ام بهمن رو نداشتم. ۲۵ ام شب، از شهرستان راهی شدم و ۲۶ ام تهران بودم! هم خونه ایم روایتی از روز قبل و برگشتش از دانشگاش که اجبارا از میدان آزادی می گذشت، می گفت و تعریف می کرد عصر اون روز اتوبوس های بی آر تی هم کار نمی کرد و مجبور شد از میدان آزادی تا منزل پیاده بیاد! منم عصر ۲۶ ام برای کاری رفتم چهارراه ولی عصر (عج). برادران یگان ویژه در چهارراه مزبور و در اکثر میادین مهم مثل انقلاب جمع شده بودند… و این دوستان عوامل امنیت، احساس نا امنی را در انسان تقویت می کردند! (گاهی در یک طرف چهارراه که چراغ قرمز بود، جمع می شدند و گاز موتور می دادند، برای چی؟! خدا داند!)

نمی خوام درباره نحوه برگزاری این تجمعات اخیر و چند روز پیش صحبت کنم، قصدم از این مقدمه چینی چیز دیگریست!
دوستانی که قانون اساسی کشورمون،  مرجع تمام قانون های کشور رو مطالعه کرده باشند، توصیه می کنم فصل حقوق ملت رو مجددا و با دقت مطالعه نمایند. اصل ۲۷ قانون اساسی می گوید: “تشکیل اجتماعات و راه‏پیمایی‏ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.‏‏” حالا اگر مسئولین در این مدت بعد از انقلاب زمینه های اجرای این اصل رو شروع می کردند، و مردم می توانستند اعتراض های به حقشون (حتی اگر به گران شدن نان باشد!) به مسالمت انجام می دادند و فضایی برای آن اختصاص می دادند، و فرهنگ و روند اون رو ایجاد می کردند، دیگر این فشارهای اعتراضی جمع نمی شد و به این شکل نمود نمی کرد.
شما فکر کنید همه مردم همچون آبی درون ظرف بزرگی هستند و هر ناملایمی و دیدن تبعیضی مانند عامل داغی باشه. این داغی ها (که البته در جامعه کم هم نیست!) باعث گرم شدن آب درون ظرف می شود. حالا اگر سیستم، سامانه ای برای خارج شدن بخار این آب نداشته باشه و یا نخواهد داشته باشه، و در ظرف رو محکم ببندد و بگوید همه جا گل و بلبل است، مطمئن باشید این بخار آب می تونه این ظرف رو منفجر کنه! همین اتفاقی که در انقلاب اسلامی کشور ما در سال ۱۳۵۷ افتاد. (درحالی که شاه گفته بود: من صدای انقلاب ملت را شنیدم، ولی هیهات که دیر شده بود، چون ظرف در حال انفجار بود!) و یا همین کشور مسلمان و متمدن، مصر…

هر چند متن طولانی شد، ولی دلم نمیاد این رو نگم.  چندی پیش در منزل تلوزیون می دیدم. خبر مصر و اعتراض مردم انگلیس به رفتار کشورشون و حمایت از مردم مصر. جلو سفارتخانه مصر جمع شده بودند و شخصی هم بالای تریبون مطلبی می خوند و به نحوه موضع گیری دولت انگلیس (دولت خودشون) و… اعتراض می کردند. ازاین دید بنگرید که سیستم، از طریق فرآیندی اجازه می ده مردم اعتراضشون رو نشون بدن. (حتی به تصمیم دولتمردان کشور خودشون!) و به این شکل بخار دیگ رو خالی می کنند! [منبع و منبع]

***

این چند وقته دارم کارهای مختلفی انجام می دم،  انشاالله به سرانجام رسید، اینجا می گم. الانم دارم در ماه پایانی زمستان، آلبوم پاییز استاد افتخاری رو گوش می کنم و لذت می برم…

یا علی

Tags: , , , ,

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • Twitter
  • RSS

پیرمرد…

سلام بر همه دوستان

قبول دارم که بروز رسانی گاهی دیر می شه. البته امتحانای پایان ترم هم بهانه خوبیه!

***

از اتفاق های جالب این هفته اینه با بچه های همکلاسی دوره لیسانس قرار گذاشتیم انشالله تیر ماه سال بعد مثل فیلما جمع شیم!  الان حدود ۲٫۵ سال دوره لیسانسم تموم شده…

***

کلا از جهت هایی مردم شناسی رو دوست دارم. (البته نه اینکه کتاب های قطور رو بخونم ها!) زندگی مردم و…
حتی تو ارسال های قبلی گاهی حاشیه ای به زندگی روزمره هم زده بودم…
چندی پیش از مترو آزادی که بیرون می اومدم، دقیقا جلو خروجی مترو، یک پیرمرد دستش رو گذاشته بود رو ارابه و تو ارابه خانمش نشسته بود و از سرما پتو رو دور خودش پیچیده بود…
واقعا نمی دونم تقصیر کیه؟!
پیرمرد ها و پیرزن هایی که الان موقع استراحتشونه به انتظار سخاوت رهگذاران هستند…
از چهره پیرمرد مشخص بود خیلی از اینکه خانمش رو آورده و غرورش…

***

و الان دوستان اومدن و داریم فرهاد و کیتارا گوش می کنیم!

یا علی

Tags: , ,

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • Twitter
  • RSS

سال بیست یازده میلادی هم شروع شد!

سلام به همه دوستان

سال 2011 سال بیست یازده میلادی هم شروع شد!
سال بیست ده که سال عجیبی بود هم در عرصه بین الملل و هم در عرصه داخل کشورمون، ببینیم امسال میلادی چی می شه!
حضرت مسیح (ع) هنوز زنده هست و انشالله در قیام امام زمان (عج) حضور خواهد داشت. خدایا به حق میلاد پیامبر زنده ات، فرج آقا رو برسان…

***

جوملا (نرم افزار متن باز مدیریت محتوای وب) هم چند روز دیگه نسخه ۱٫۶ پایدارش میاد بیرون، مهدی عزیز تو وبلاگ کوی مهرش مطلب خوبی در اینباره نوشته.

***

چند وقتیست فکرم اصلا جم و جور نیست! تصمیم های مهم هست که پشت سر هم باید بگیرم و این تصمیم ها تو زندگی  و آینده من تاثیر گذار خواهد بود. زمانه هم فعلا به وفق مراد کار نمی کنه، و مرتب بازی در میاره.
فقط خدا باید کمکم کنه؛ شما هم دعام کنید.

یا علی

Tags: , , ,

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • Twitter
  • RSS

چند مکث در زندگی

سلام

امیدوارم همه حالشون خوب باشه…
زندگی ما متاسفانه خیلی دچار روزمرگی شده، به خصوص اونایی که تو تهران زندگی می کنن اینو بیشتر می فهمن، در زیر چند تصویر از زندگی که تو این چند وقته دیدم رو می گم…

***

از پل عابر پیاده جلو مترو آزادی که رو چهارراه شادمان هست رد می شدم، یه بچه کوچیک که سنش دو رقمی نشده بود، در حالی که به دیواره پل تکیه داده بود، خوابش برده بود. جلوش هم یک ترازو بود…

***

تو میدان انقلاب با یکی از دوستانم به نام مهدی کتاب فروشی ها رو رصد (!) می کردیم. یه بچه (که اونم سنش دو رقمی نبود) تو پیاده کنار دیوار دراز کشیده بود و داشت مشقاشو می نوشت. شب بود.

***

تو مترو یک دختر بچه کوچولو (که باز اونم سنش دو رقمی نبود!) با روپوش و کیف مدرسه که به پشتش بود داشت چیزهایی می فروخت…

***

خدایا…

***

یا علی

Tags: ,

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • Twitter
  • RSS

قماش پی سی رنک آره یا نه ؟!

سلام

وقت همه دوستا بخیر… امروز که تو مترو تو ایستگاه ایران خودرو  به سمت صادقیه بودم، منتظر اومدن مترو بودم. از پشت شیشه ایستگاه بزرگراه تهران-کرج دیده می شد. دقت می کردم اکثر ماشین ها تک سرنیشین و کمتر دو سرنشین بودن! ظاهرا این بنزین ۷۰۰ تومنی هنوز تاثیر بالقوه ای بر روی بعضی نداشته! امیدوارم آخر این طرح خیر بشه…

***

کلا تو زمان زندگی وبیم خاطره زیاد داشتم، از کار های مختلفی که انجام دادم تا پیدا کردن باگ تو مهمترین سایت ایران! حالا یه فرصتی تعریف خواهم کرد.

پی سی رنک موافق یا مخالف تابستون که یک دفعه بازار سایت های افزایش رنک مانند p30rank و امثالهم زیاد شد من تو اونا عضو شدم که ببینم سیستمشون چجوریه! تو اون زمان p30rank با آوردن سیستم ۴ پنجره ای کمی تو تکنولوژی که اکثرا شبیه هم هم بودن جلوتر بود. روش کار رو برای کسایی که نمی دونم خلاصه بگم اینه که شما بعد از عضویت پنجره ای رو باز می کنی و سیستم به طور اتوماتیک از سایت ها بازدید می کنی و امتیاز جمع می کنی و به همین صورت از سایت شما هم بازدید می کنند و ترافیک سایت شما می ره بالا و رنکیگ الکسا شما می ره نیز! در واقع سایت شما اسما بازدید بالایی داره ولی عملا خیر!

بعد از کمی بررسی سایت راهی فوق العاده ساده پیدا کردم که بدون دیدن سایت های مقصد (که کلی پهنای باند خرجش می شد) می شه با صرف کمتر از ۵ درصد همون پهنای باند امتیاز جمع کرد و کلی سی پیوی سیستم هم برای بارگزاری سایت های مختلف مصرف نکرد!! این مورد رو + موردی که مدیر سایت نمی تونست متقلب یک سایت رو پیدا کنه به مدیر سایت گفتم، اول می گفت امکان نداره و… بعد که بهش اثبات کردم ادامه برگه

Tags: , ,

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • Twitter
  • RSS
صفحه 2 از 3123